شایانیوز– حسن صباح، مردی که نامش با قلعه الموت و فرقه اسماعیلیه گره خورده، یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخی ایران و اسلام و نیز به عنوان نمادی از نخستین تلاشهای سازمان یافته برای بهکارگیری ترور هدفمند در تاریخ شناخته میشود؛ ظهور او و پیروانش در شرایط سیاسی بسیار پیچیده و پرتنش ایران و خاورمیانه، زمانی که خلافت فاطمی در مصر دچار ضعف شده و قدرتهای محلی ایران درگیر رقابتهای شدید بودند، به گونهای نقطه عطف محسوب میشود.
![]()
حسن صباح در حدود سال۴۴۵ هجری قمری در شهر قم و در خانوادهای شیعه با مذهب دوازده امامی به دنیا آمد. در جوانی به مذهب اسماعیلیه گروید و در مسیر تحصیلات و کسب تجربه، به مصر سفر کرد و با بزرگان خلافت فاطمی ملاقات نمود. این سفر افق فکری او را گسترش داد و سبب شد پس از بازگشت به ایران، عقاید اسماعیلیه را با یک استراتژی عملیاتی و ساختارمند در سطوح سیاسی پیاده کند.
او در سال۴۸۳ هجری قمری قلعه الموت را تصرف کرد و آن را به پایگاه نظامی و سیاسی خود بدل ساخت. و از آن پس تمام فعالیتهای فرقه را از همین مقر سازماندهی میکرد.
این قلعه به دلیل موقعیت استراتژیک، معماری مستحکم و امکاناتی که برای آموزش، تمرین نظامی و مدیریت شبکه فداییان فراهم میکرد، نقش حیاتی در موفقیت فرقه داشت؛ این دژ نفوذناپذیر نه تنها مرکز عملیاتی بود، بلکه نمادی از اقتدار و مقاومت در برابر نیروهای خارجی و دشمنان داخلی به شمار میآمد و باعث شد حسن صباح طی بیش از چهار دهه، هم سیاستهای داخلی و هم روابط خارجی فرقه را با دقت مدیریت نماید.
![]()
عقاید اسماعیلیه و ریشههای شیعی
فرقه اسماعیلیه، به عنوان شاخهای از تشیع، باورهای خود را بر اساس امامت اهل بیت و به ویژه حضرت علی و فرزندانش بنا نهاده بود. آنان اعتقاد داشتند که رهبری جامعه مسلمانان نباید تنها جنبه سیاسی داشته باشد، بلکه هدایت معنوی و دینی نیز باید در دست امامی باشد که از دانش باطنی و الهام الهی برخوردار است؛ این اعتقاد باعث شد که اسماعیلیه تأکید ویژهای بر شناخت باطنی متون دینی و تأویل قرآن داشته باشند و اجرای ظواهر دستورات دینی مانند نماز و روزه و حج و …. را بدون فهم باطنی آن ناکافی بدانند. بر اساس این دیدگاه، امام، نه تنها رهبر سیاسی، بلکه راهنمای روحی و معنوی جامعه نیز محسوب میشود و وفاداری کامل به او واجب است.
در همین چارچوب، آنها پس از اهل بیت، به امامت نزار، پسر امام مستنصر، خلیفه فاطمی اعتقاد داشتند. این امر، نمونهای از استمرار اعتقاد به امامت و به زعم آنها پیروی از اهل بیت در تشیع است. آنها پس از اتمام زنجیره ۱۲حلقهای امامت، به ولایت یک رهبر معنوی و سیاسی معتقدند که وظیفه رهبری جامعه مسلمانان را بر عهده دارد و باید به طور تام و تمام، پیرو او بود.
حسن صباح با وفاداری به نزار، تمام فعالیتهای تبلیغی، سیاسی و نظامی خود را در ایران متمرکز کرد و پایهگذار شبکهای از فداییان شد که نه تنها به عنوان سرباز، بلکه به عنوان مجریان یک رسالت دینی و معنوی عمل میکردند؛ چنین نگرشی انگیزه و توجیه اخلاقی و عقیدتی لازم برای اقدامات خشونتآمیز و ترور را برای فداییان فراهم میکرد و آنان را آماده میساخت تا در راه حفظ عقاید و رهبری امام، جان خود را فدا کنند!
![]()
اقدامات فداییان و ترورهای سازمان یافته
اقدامات تروریستی این فرقه مقامات سیاسی، نظامی و مذهبی مخالف فرقه را هدف قرار میداد و با هدف ایجاد رعب و وحشت، تضعیف دشمن و تثبیت قدرت فرقه انجام میشد. این ترورها شامل کشتار هدفمند در ملاعام، ترورهای شبانه و نفوذ به حلقههای نزدیک به دشمنان و رسوخ در بین نزدیکان آنان برای اجرای عملیات در داخل دستگاههای حکومتی یا اداری بود؛ این تاکتیکها نشان میدهد که فرقه اسماعیلیه ناصریه نه تنها به ابزار خشونت متکی بود، بلکه از دانش اطلاعاتی و نفوذ به درون سیستم نیز بهره میبرد.
نفوذ فداییان حسن صباح در دستگاه دشمنان به حدی بود که بسیاری از مقامات حتی قادر به شناسایی عاملان ترورها نبودند و این وضعیت باعث شد که این فرقه، در کنار ایجاد رعب و وحشت، توانایی کنترل و مدیریت صحنههای سیاسی منطقه را نیز پیدا کند؛ گزارشهای تاریخی نشان میدهد که موفقیت این عملیاتها نه صرفاً ناشی از شجاعت فردی، بلکه نتیجه یک شبکه اطلاعاتی و آموزشی گسترده و وفاداری بی چون و چرای فداییان به رهبر و امام بود. علاوه بر این، اجرای ترور به عنوان یک تاکتیک بازدارنده، دشمنان را وادار میکرد تا با احتیاط عمل کنند و از تصمیمگیریهای جسورانه یا مقابله مستقیم با فرقه خودداری نمایند، که این خود به تثبیت نفوذ و قدرت حسن صباح کمک میکرد.
![]()
چهره کاریزماتیک
حسن صباح چهرهای کاریزماتیک بود. وی نفوذ عجیبی بر انسانها داشت. وقتی سخنرانی میکرد پیروانش با شنیدن هر کلمهای اشک میریختند. زمانی که دستوری به کسی میداد، بیدرنگ اطاعت میکرد.
فداییان حسن صباح در سراسر کشور پراکنده بودند و با خنجری که در لباس پنهان میکردند میتوانستند هر کس را که حسن صباح اراده میکند از پای درآورند. راهی شدن آنها برای عملیات ترور، شباهت زیادی به عملیاتهای انتحاری یا استشهادی امروز داشت.
زمانی که یک فدایی زنده از ماموریت بازمی گشت مادر و خانواده او مویه میکردند و کشته نشدن وی در راه حسن صباح را زیان معنوی بس بزرگ میدانستند.
آنها حسن صباح را حقیقت عالم میدانستند، به ولایتش کاملاً سرسپرده بودند و خود را ولایی مینامیدند! همین نفوذ حیرت انگیز باعث شده بود مورخان غربی گمانهزنی کنند که حسن صباح به پیروانش حشیش میدهد و به همین دلیل اسماعیلیان را فرقه حشاشین بنامند. در حالی که چنین نبود.
![]()
مورخان غربی که مشابه چنین مواردی را در تاریخ خود سراغ نداشتند استدلال میکردند که چنین تأثیر غریبی بر انسانها و تحت سلطه درآوردن آنها، فقط با مسموم کردن روان آنها توسط مواد مخدر ممکن است.
اما طی پژوهشهای بعدی، این عقیده رد شد. واقعیت آن است که تأثیر حسن صباح بر پیروانش صرفا از طریق آموزهها و نفود کلامش و شخصیت کاریزماتیکش صورت میگرفت و در جنس تفکر و روحیات شرقی چنین چیزی بعید نبود.
ذهنیت شرقی استبداد زده، عرفان زده، خرافهپرست و دگر آیین، سر سپردن بی چون و چرا و بدون پرسش برایش کاملاً عادی بود. رهبران مذهبی نفوذ فراوانی بر پیروان خود مییافتند. حسن صباح نیز در همین ساختار قدرت گرفت و یک امپراتوری ساخت. اما پس از حدود یک قرن و نیم سلطه، این فرقه با حمله مغولان از بین رفت و بنای این امپراتوری درست مثل موارد مشابه در تاریخ به دلیل تکیه بر بنیان غیرعقلانی و استبدادگرایانه، عاقبت فرو ریخت. باشد که عبرتی شود برای آنان که از راه زور و شمشیر سعی در گسترش عقاید دارند.
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

