ما بیشتر از همیشه با یکدیگر در ارتباط هستیم، اما کمتر از همیشه یکدیگر را احساس میکنیم. آنچه از میان رفته، نه فقط گفتوگو، بلکه توان همدلی است؛ همان ویژگی انسانی که به ما امکان میداد احساس دیگری را درک کنیم، پیش از آنکه قضاوت کنیم.
بحران فقدان همدلی نه صرفا فنی، بلکه روانشناختی و فرهنگی است. هر جهش فناورانه در تاریخ، انسان را از نظر روانی و عاطفی دگرگون کرده است. جهان دیجیتال با سرعتی بیسابقه در حال بازتعریف مفهوم ارتباط و همدلی است.
نائومی آلدرمن (Naomi Alderman)، نویسنده و نظریهپرداز بریتانیایی، در گفتوگویی با روزنامه گاردین (The Guardian) اینترنت را بزرگترین بحران ارتباطی از زمان اختراع چاپ توصیف میکند. او این دوران را سومین بحران اطلاعاتی مینامد؛ پس از گذار از گفتار به نوشتار و از نوشتار به چاپ، اکنون ورود به عصر دیجیتال ساختار ذهنی و اجتماعی انسان را دگرگون کرده است.
ارتباطات دیجیتال، گفتوگوهای چهرهبهچهره را جایگزین کرده و موجب شکلگیری نوعی بنیادگرایی فکری شده است. آلدرمن میگوید: وقتی روبهروی کسی مینشینی، تجربه و همدلی میتواند دیدگاه تازهای خلق کند، اما چنین چیزی در فضای مجازی یا در یک توییت ممکن نیست.
فروپاشی همدلی در فضای شبکهای
در گزارشی از روزنامه دکان کرانیکل (Deccan Chronicle) روانشناسان هشدار میدهند که زندگی دائما متصل به اینترنت به فرسایش همدلی انجامیده است.
دکتر جانسی توماس (Johnsey Thomas)، روانشناس بالینی، در این گزارش میگوید: این نسل از هر زمان دیگری به هم متصلتر است، اما از نظر عاطفی از یکدیگر دورترند. او توضیح میدهد که الگوریتمها افراد را در فیلترهایی حبس میکنند که تنها چیزهایی را نشان میدهند که با نظرشان همسو است. نتیجه، شکلگیری اتاقهای پژواک (Echo Chambers) است که تعامل واقعی را از میان میبرند.
آدیتیا سش (Aditya Sesh)، عضو هیئت توسعه دانشگاه (Rishihood) نیز پدیده «میمهای تاریک» را نمادی از زوال همدلی میداند. او میگوید: وقتی تراژدیها و رنج انسانی به شوخیهای کوتاه تبدیل میشوند، حساسیت ما از بین میرود. تکرار چنین محتواهایی، رنج واقعی را انتزاعی و بیاهمیت جلوه میدهد.
کاربران پرمصرف فضای مجازی بیش از دیگران دچار رنج شخصی میشوند؛ نوعی همدلی خودمحور که به جای ایجاد پیوند، احساس اضطراب و بیقدرتی در برابر رنج دیگران را تشدید میکند.
مسئله انگیزه حضور
این دیدگاهها همگی به یک محور مشترک میرسند، فقدان گفتوگو. دیگر کسی گوش نمیدهد؛ همه در حال صحبت هستند. این فقدان شنیدن، ریشه بحران همدلی است. بحرانی که فناوری آن را تقویت کرده، اما خود انسان مسبب اصلی آن است
نتایج پژوهشی در نشریه نشریه علمی و پژوهشی وابسته به انجمن روانشناسی آمریکا (Psychology of Popular Media) منتشر شد، تصویر دقیقتری از این مسئله ارائه میدهد.
در این مطالعه، بیش از ۱۲۵۰ آمریکایی از نظر میزان استفاده از فیسبوک، اینستاگرام و توییتر مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد هرچه استفاده از شبکههای اجتماعی بیشتر باشد، سطح همدلی (Empathy) پایینتر است. این یافته تقریبا در همه سنین و سطوح تحصیلی ثابت بود، اما یک استثنا وجود داشت، کاربران پرمصرف بیشتر دچار «خودشیفتگی» و «الکسیتیمیا» (Alexithymia) یا ناتوانی در شناخت احساسات خود بودند.
با این حال، وقتی دادههای پژوهشهای بینالمللی مقایسه شد، تصویر پیچیدهتر گردید. در اروپا بهویژه در بریتانیا، اسپانیا و هلند استفاده بیشتر از شبکههای اجتماعی با افزایش همدلی همراه بود. اما در آمریکا، چنین رابطهای مشاهده نشد یا حتی اندکی منفی بود.
علت این تفاوت را باید در فرهنگ استفاده از رسانههای اجتماعی جستوجو کرد. کاربران آمریکایی بیشتر گرایش دارند پستهایی درباره موفقیتهای شخصی خود منتشر کنند، در حالی که کاربران ترکیهای یا اروپایی بیشتر از شبکههای اجتماعی برای حفظ پیوندهای اجتماعی بهره میبرند.
به این ترتیب، آنچه تعیینکننده است نه صرفا مدت زمان حضور آنلاین، بلکه «انگیزه حضور» است؛ اینکه آیا فرد برای ارتباط انسانی از فناوری استفاده میکند یا برای نمایش خویش.
انسان دیجیتال و گفتوگو
پژوهشگران بر این باورند که بحران کنونی شبیه دوران پس از اختراع چاپ است. در آن زمان نیز حجم بیسابقهای از اطلاعات در دسترس مردم قرار گرفت، اما نتیجه نه آگاهی بلکه شکاف و خصومت بود.
وقتی حجم اطلاعات بهطور ناگهانی افزایش مییابد، مردم نگران و خشمگین میشوند. کسانی که فکر میکردیم مثل ما هستند، ناگهان متفاوت میاندیشند و ما روش سالمی برای مواجهه با این تفاوت نداریم.
دکتر ساچین بالیگا (Sachin Baliga)، روانپزشک، در اینباره میگوید: فرسایش همدلی فقط مشکل نسل جدید نیست، بلکه نتیجه تغییرات گستردهتری در سبک زندگی، تربیت و هنجارهای اجتماعی است. او تاکید میکند که همدلی باید آموزش داده شود و نمیتوان آن را صرفا امری ذاتی دانست.
این دیدگاهها همگی به یک محور مشترک میرسند، فقدان گفتوگو. دیگر کسی گوش نمیدهد؛ همه در حال صحبت هستند. این فقدان شنیدن، ریشه بحران همدلی است. بحرانی که فناوری آن را تقویت کرده، اما خود انسان مسبب اصلی آن است.
بازسازی همدلی در جهان دیجیتال
بنظر میرسد جوامعی که از شبکههای اجتماعی برای تقویت پیوند اجتماعی بهره میبرند، همدلترند. در واقع، فناوری به خودی خود خنثی است؛ این فرهنگ استفاده است که آن را به ابزار نزدیکی یا جدایی تبدیل میکند.
از دل همه این روایتها، یک پرسش اصلی پیش میآید که چگونه میتوان در جهان پرهیاهوی دیجیتال، دوباره به زبان همدلی بازگشت؟
شاید زمان آن رسیده باشد که دوباره صحبت کردن را یاد بگیریم، نه به معنای ارسال پیام، بلکه به معنای واقعی کلمه: گوش دادن، درک کردن و واکنش انسانی نشان دادن.
اگرچه جهان دیجیتال ما را از یکدیگر دور کرده، اما همانگونه که نائومی آلدرمن میگوید، هنوز میتوان از تاریخ درس گرفت تا یاد بگیریم دوباره آدمها را نسوزانیم. اینبار نه در آتش، بلکه در بیتفاوتی.
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

