
وحید هاشمیان در مصاحبه تلویزیونی شب گذشته خود، دقیقاً در همین نقطه ایستاد؛ جایی که دیگر نمیشود از فوتبالِ ارائهشده دفاع کرد، اما میشود آن را «هدفمند» تفسیر کرد. او گفت از هفته چهارم، وقتی بطری از سکو پرتاب شد و شعار «حیا کن، پرسپولیس رو رها کن» شنید، فهمید ماجرا غیرعادی بوده و با یک نفر طرف نیست. این جمله، نه یک درد دل ساده، که بازنویسی خطرناک تاریخ یک شکست است؛ بازنویسیای که مسئولیت را از روی نیمکت برمیدارد و روی سکو میگذارد.

اما بیایید صادق باشیم؛ غیرعادی بودن ماجرا نه روی سکوها، که روی نیمکت پرسپولیس بود.
اینکه مربیای با صفر دقیقه تجربه سرمربیگری در سطح حرفهای، روی نیمکت یکی از بزرگترین باشگاههای فوتبال ایران و آسیا بنشیند، عادی نبود. اینکه تیم او نه نظم دفاعی داشته باشد، نه الگوی حمله و نه نشانی از پیشرفت، عادی نبود. اینکه پرسپولیس پنج هفته پیاپی رنگ برد را نبیند، از ۲۱ امتیاز ابتدایی فقط ۸ امتیاز بگیرد و یکی از بدترین نمایشهای لیگ را ارائه دهد، عادی نبود.
اما اعتراض هوادار؟ این تنها بخش کاملاً طبیعی این داستان بود.
انگار در نتایج ضعیف پرسپولیس همه مقصر بودند، جز سرمربی!
آقای وحید هاشمیان، همان زمانی که شما بازی بد و بیهویت پرسپولیس را به «بدشانسی» ربط میدادید، توهین به شعور هوادار نبود؟ وقتی تیمتان حتی در ابتداییترین مفاهیم تاکتیکی ناتوان بود و عملاً از ساخت موقعیت گل عاجز، انتظار داشتید سکوها سکوت حرفهای پیشه کنند؟ شما سرمربی پرسپولیس بودید؛ وظیفهتان آرام کردن سکو با عملکرد فنی بود، نه متهم کردنش بعد از شکست و فرار رو به جلو.
هوادار پرسپولیس وقتی دید شما با دفاع از نقلوانتقالات ضعیف و حمایت از مدیریتی که مقبولیتش را از دست داده، عملاً خودتان را مقابل او قرار دادهاید، واکنش نشان داد. فریاد سکوها، پروژهی دستهای پشت پرده نبود؛ نتیجه مستقیم ناتوانی فنی و لجاجت در تصمیمگیری بود.
در بخش دیگری از صحبتها، وحید هاشمیان توپ را به زمین پیشکسوتان انداخت و پرسید: «وحید رفت، چی به شما رسید؟ من اینقدر بد بودم؟»
پاسخ تلخ است اما روشن؛ بله، شما بد بودید؛ نه در اخلاق، بلکه در کار. این را نه پیشکسوتان، که اعداد، جدول و زمین بازی میگویند. پیشکسوت ممکن است سهمخواه باشد، اما کسی که سالها برای این باشگاه جنگیده، قطعاً دلسوزتر از فردی است که مجموعاً ۳۲ بار پیراهن پرسپولیس را پوشیده.
اینکه میگویید «اگر میماندید، میتوانستید سالها برای فوتبال ملی و پرسپولیس مثمر ثمر باشید»، دقیقاً مصداق همان ضربالمثل قدیمی است؛ کدام بقالی میگوید ماست من ترش است؟ تیمی که در هفت بازی ابتدایی فقط هشت امتیاز گرفته و یکی از بدترین تیمهای لیگ از نظر عملکرد بوده، قرار نبود که همه منتظر ساخته شدنش بمانند؛ قرار بود هرچه زودتر جلوی خسارتش گرفته شود.

پرده آخر؛ سعی کنید مثل هلیکوپتر نباشید!
و در نهایت، یک حقیقت را باید بیپرده گفت: اگر شما به نیمکت پرسپولیس رسیدید، نه حاصل شایستگی فنی بود و نه نتیجه یک مسیر حرفهای؛ حضور شما روی این نیمکت، محصول مستقیم بیکفایتی مدیریت قبلی بود که فردی با صفر دقیقه سابقه حرفهای به عنوان سرمربی را به چنین جایگاهی رساند. پرسپولیس جای تجربهاندوزی، روایتسازی پس از شکست و متهم کردن هوادار نیست.
پس به جای نسبت دادن ناکامی به «هدفمند بودن» سکوها، اگر عذرخواهی بلد نیستید، سکوت کنید؛ چون هر بار که حرف میزنید، نه گذشته ترمیم میشود و نه حقیقت تغییر میکند، فقط تصویری که از شما در ذهن هوادار پرسپولیس مانده، تیرهتر و تیرهتر میشود.
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

