
رونویس-فهیمه طباطبایی: نمونهاش همین کارگران شستوشوی ملحفهها، پتوها و روتختیهای بیمارستانی است که عنوان شغلی مشخصی هم ندارند. هر روز صبح کارشان را از کف رختشویخانه بیمارستان آغاز میکنند و دانه به دانه اجزای یک تخت بیمارستانی را میشویند و ضدعفونی میکنند و به بیمار بعدی تحویل میدهند اما کمتر کسی حواسش بهکار مهم آنهاست.
زهرا فتحی، زنی است که ۲۸سال در یکی از بیمارستانهای دولتی تهران به این کار مشغول است. میگوید عنوان شغلیاش کارگر ساده است اما دستهای پرلک و اگزماگرفتهاش، چیز دیگری میگویند؛ «درسته که ماشین میشوره اما ما دائم در تماس زیاد با مواد شوینده بهخصوص ضدعفونیکنندههای قوی هستیم. هرقدر هم رعایت کنیم و دستکش دستمان باشد، باز یک جاهایی از دستمان در میرود.» کمرش بهخاطر روی پا ایستادن زیاد و بلندکردن ملحفههای سنگین درد میکند، ۲بار عمل تنگی نخاع انجام داده و پاهایش واریس شدید دارد اما میگوید راضی است به رضای خدا؛ «حقوقم کمه، ۱۷میلیون میگیرم اما برکت میکنه، ۳تا دختر با همین حقوق شوهر دادم و همه هم زندگیهای موفق و خوبی دارن اما خستهام، بدنم نمیکشه هر روز این راه رو برم و بیام.»
در میان هیاهوی اورژانس، اتاق عمل، بخش و رفتوآمد پزشکان و بیماران و همراهان مریض، آنها مثل یک حرف اضافه میمانند که حضورشان میان دهها کلمه اصلی دیده نمیشود؛ «توی همه این سالها که برای تعویض ملحفهها میریم و میآییم شاید به عدد انگشتان یه دست کسی ما رو دیده باشه و از ما تشکر کنه. درحالیکه بالاخره اگه این ملحفهها عوض نشن، میتونن ناقل چندین بیماری باشن. برای ما یه تشکر هم کافیه. ایکاش ما رو هم مثل پزشکان و پرستاران ببینن.»
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

