کُریخوانی شازده بیسواد برای جمهوری اسلامی و مردم ایران

به گزارش رونویس، عباس سلیمینمین-پژوهشگر حوزه تاریخ و سیاست: اخیرا رضا پهلوی مجددا از مبارزه نهایی با جمهوری اسلامی و براندازی انقلاب سخن به میان آورده است. درمورد جریان طرفدار او که سلطنتطلبان هستند باید دو موضوع را مورد بررسی قرار داد. اول موضوع حکمرانی سلطنتی و دوم شخص رضا پهلوی و ظرفیت او برای زمامداری یک کشور است. درمورد نظام حکمرانی مبتنی بر سلطنت باید گفت، این مدل نظام دیگر منسوخ شده است و کمتر کشوری را میتوان یافت که از این مدل تبعیت کند. در اصل باید اشاره کرد نظام پادشاهی و سلطنتی به استبداد خیلی نزدیکتر است، البته این به آن معنا نیست که استبداد در نظام جمهوری نیست، بلکه ضمانتهای جلوگیری از استبداد در یک نظام جمهوری بیشتر است.
اما موضوع بعدی شخص رضت پهلوی و بررسی این مسأله است که آیا او شأنیت و صلاحیت زمامداری کشوری مثل ایران را دارد؟ باید گفت او در مدت چند دههای که در خارج از کشور بوده است نه تحصیلات آکادمیک مشخصی دارد و نه حتی در کسبوکار توانسته توفیقی بدست بیاورد. به تعبیر دقیقتر او هیچ دستاورد مشخصی در زندگی شخصی خودش ندارد که بتوان او را مرد میدان سیاست معرفی نمود. حتی جالب توجه است که او با آنکه خیلی ادعای خلبانی دارد و طرفدارانش او را یک خلیان قهار معرفی میکنند مدرک مشخصی در این مورد ندارد.
برای رضا پهلوی بیسوادی و بیتوفیقی چندان موضوع ناراحتکنندهای نیست. پدرش هم مانند او سواد درست و حسابی ندارد و میانه راهِ تحصیل در سوئیس به ایران برگشت، پدربزرگش رضاخان نیز همین بود و مقدار سوادش نسبت به این دوتا نیز کمتر بود. در این وضعیت اساسا مردم ایران که سطح سوادشان تا این حد ارتقا پیدا کرده است دون شأن خود میدانند که ذیل حاکمیت شخصی مانند رضا پهلوی بروند. واقعا عجیب است که پهلویها درمورد ایرن و مردمش چگونه فکر میکنند که انتظار دارند بار دیگر زیربار یک شخص بیسوادی از این خاندان بروند.
وقتی ما میبینیم که این آدم در زندگی خود موفقیت تحصیلی و کاری مشخصی ندارد معنایش آن است که در طول این مدت تنها روش لاابالیگری را در پیش گرفته است. در خانواده پهلوی تنها فرح دیبا چند ترم معماری خوانده است که آنهم به دلیل بیتوجهیهای درسی مردود شده و مدرک مشخصی ندارد.
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |
