به گزارش رونویس، در دنیای مدرن که موفقیت غالباً با ثروت و دستاوردهای چشمگیر سنجیده میشود، سایمون سینک با دیدگاهی متفاوت یادآوری میکند که مسیر حقیقی موفقیت از دل شکست ، ناامیدی و شروع دوباره عبور میکند.
تصور رایج این است که افرادی که در حرفه یا کسبوکارشان به دستاوردهای بزرگ رسیدهاند، از همان ابتدا خود را از دیگران جدا کردهاند. اما حقیقت برخلاف این تصور است. طبق گفتههای متخصصین رفتار سازمانی و مدیران فکری، پشت پرده موفقیت های بزرگ سالها شکست، تلاشهای بیوقفه و رسیدن به نقطهای که به نظر میرسد راهی وجود ندارد، نهفته است. جایی که، طبق گفته سایمون سینک ، «همه چیز از نو آغاز میشود.»
این نویسنده و سخنران برجسته در حوزه مدیریت و رهبری، بیان میکند که هیچ فرد موفقی به قلۀ دستاوردهای خود دست نیافته مگر با تجربه شکستهای سخت. او میافزاید: «در طول زندگیام هرگز کسانی را ندیدهام که زمانی که شرایط مطلوب بوده، درسهای مهم زندگی را آموخته باشند. همه درسهای کلیدی زمانی حاصل میشوند که اوضاع به بدترین شکل ممکن بوده است.»
سایمون سینک با ایجاد مفهوم «دایره طلایی» (Golden Circle) مدیران و سازمانها را ترغیب کرد ابتدا هدف و ارزشهای بنیادین خود را پیدا کنند و سپس بر اساس آنها الهامبخش اطرافیانشان باشند. سخنرانی معروف او در TED تحت عنوان «چرا» (Start with Why) در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و تاکنون بیش از ۶۰ میلیون بار دیده شده و به یکی از محبوبترین سخنرانیهای این مجموعه تبدیل شده است. او اکنون در لینکدین بیش از ۸.۷ میلیون دنبالکننده دارد و نوشتههایش به زبانهای مختلف جهان ترجمه شدهاند.
ارتباط میان شکست و کامیابی
مطالعات علمی نیز نظریات سایمون سینک را تایید میکنند. نتایج تحقیقی که در سال ۲۰۱۹ توسط دانشگاه نورثوسترن انجام شد، نشان میدهد که شکست نه تنها بر سر راه موفقیت مانع ایجاد نمیکند، بلکه یکی از شرطهای ضروری برای رسیدن به موفقیت است. این پژوهش با بررسی دادههای مربوط به سرمایهگذاریهای خطرپذیر در شرکتهای نوپا به مدت ۴۶ سال، نتایج جالبی را ارائه داد.
داشون وانگ ، استاد مدیریت و سازمان از دانشکده کلاگ دانشگاه نورثوسترن و سرپرست این تحقیق، بیان میکند: «هر برندهای در ابتدا یک بازنده بوده است.» او توضیح میدهد که رسیدن به پیروزی به شرطی ممکن است که فرد از اشتباهاتش درس بگیرد.
وانگ همچنین افزود: «شکست زمانی به سود شما عمل میکند که بتوانید از آن بیاموزید. مهم است که متوجه شوید چه چیزی کارآمد بوده و چه چیزی نبوده است، و سپس روی تصحیح نقاط ضعف به جای اجرای تغییرات غیرضروری تمرکز کنید. اما متأسفانه بسیاری از افرادی که شکست میخورند، وقت و انرژی خود را صرف تغییرات بیدلیل میکنند و تمرکزشان را از دست میدهند.»
نمونهای از تاریخ: استیو جابز
از جمله مثالهای برجستهای که نشاندهنده قدرت برگشت از شکست است، استیو جابز ، بنیانگذار شرکت اپل میباشد. در سال ۱۹۸۵، هیئت مدیره اپل تصمیم به برونویسری او گرفت؛ اتفاقی که میتوانست برای هر کارآفرینی یک ناکامی پایانپذیر باشد. با این حال، جابز نهتنها به اپل بازگشت، بلکه مسیر فناوری جهان را دگرگون کرد و شکست را به نقطۀ تحول زندگی خود تبدیل نمود.
جابز در سخنرانیاش در مراسم فارغالتحصیلی دانشگاه استنفورد بیان کرده بود که اندیشیدن به مرگ، محرک اصلی برای تصمیمگیریهایش بوده است. او چنین گفت: «یادآوری اینکه به زودی خواهم مرد، مهمترین ابزاری بود که برای تصمیمگیریهای بزرگ زندگی توانستم پیدا کنم. زیرا تقریباً همه چیز از انتظارات خارجی، غرور و ترس از شکست تا شرمساری محو شده و فقط آنچه واقعاً ارزشمند است باقی میماند.»
بازگشت تاریخی استیو جابز به اپل در سال ۱۹۹۷ و تأثیر شگرف او بر این شرکت، بهعنوان یکی از الهامبخشترین داستانهای موفقیت بعد از شکست شناخته میشود. جابز این تجربه تلخ را «نقطه حیاتی تغییر زندگی» خود میدانست؛ فرصتی برای بازگشت به بالاترین سطح خلاقیت و پتانسیل وجودی خود.
مفهوم شکست از زاویهای دیگر
سخنانی مانند گفتههای سایمون سینک و نمونههایی همچون جابز بار دیگر نشان میدهند که مسیر موفقیت چیزی جز یک خط صاف نیست. بلکه ترکیبی از فراز و نشیبهای مختلف است. در شرایطی که موفقیتهای بزرگ معمولاً در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار میگیرند، شاید وقت آن رسیده باشد که ارزش شکستها در مسیر رشد فردی و حرفهای دوباره مورد بررسی قرار گیرد.
به باور سینک، شکست فرصتی است برای بازنگری در ارزشها، درک عمیقتر از اهداف و ایجاد راههای تازه. او معتقد است: «اگر شکست را به چشم یک هدیه ببینیم، دیگر ترسی از سقوط نخواهیم داشت، زیرا دقیقا همین سقوطها هستند که ما را به اوج میرسانند.»
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

