شایانیوز– در روزهای اخیر، کامران غضنفری، نمایندهٔ تهران در مجلس، در اظهارات جدید خود، صراحتاً مخالفت رئیس جمهور با قانون «عفاف و حجاب» را در کمبارشی و کاهش نزولات آسمانی دخیل دانست.
این ادعا به سرعت واکنشهای عمومی و رسانهای را برانگیخت، زیرا هم از منظر سیاسی قابل نقد است، و هم از منظر دینی و فقهی، پرسشهایی را درباره معانی «عذاب» و ارتباط فعل بشربا نزول باران برمیانگیزد.
![]()
فقه و نصوص قرآن
آیا قرآن و روایات، رابطهای میان افعال انسان و «قطع نزولات آسمانی» قائلاند؟
سؤال به دو سطح تفسیر میشود:
۱. آیا در متون دینی نمونههایی وجود دارد که نافرمانی جمعی را به کاهش برکات طبیعی—مثل باران—گروهبندی کنند؟
۲. آیا میتوان از این متون نتیجهگیری کرد که یک عمل یا سیاست مشخص (مثلاً مخالفت یک مقام با لایحهای درباره حجاب) به صورت مستقیم موجب خشکسالی میشود؟
پاسخ فقهی دقیق، پیچیده است: در منابع اسلامی، هم روایتها و تَفاسیرِ آیات وجود دارند که گناهِ جمعی را عامل «عذاب» یا «کاهش برکات» دانستهاند، و هم آیات و نصوصی هست که نزول رحمت (باران) را به ارادهٔ الهی و قوانین طبیعی نسبت میدهند و متنِ قطعی برای نسبت دادن یک پدیدهٔ هواشناختی به یک مسئه ویژه ارائه نمیکنند. به عبارت دیگر، منابع دینی هر دو وجه خلاقی-عقیدتی و طبیعی-عینی را به نوعی بازتاب میدهند.
![]()
آیات و روایات ناظر به این عقیده
برخی آیات، نزول باران را از شئون رحمت الهی معرفی میکنند: «وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ» «و اوست که باران را پس از آنکه مردم نومید شدند نازل میکند.» (شورى: ۴۲/۲۸)؛ این آیات، نقش ارادهٔ الهی را در وقوع باران برجسته میکنند.
از سوی دیگر، در قرآن نمونههایی از «عذابِ آسمانی» در قالب سیلابها یا بارانهای ویرانگر (مثل داستان نوح) آمده که صریحاً به گناه و ظلم قوم نسبت داده شدهاند (هود/۴۴؛ قمر/۵۴). این نمونهها عمدتاً روایات تاریخیاند که قرآن آنها را ذکر میکند تا پیام اخلاقی و عبرتانگیز برساند، نه لزوماً برای کشف قوانین مستقیم علیت میان هر گناه و هر پدیدهٔ طبیعی.
در فقه و روایات نیز برخی نقلها (از طریق منابع روایی و تفاسیر شیعی و سنی) از گناهانی که ممکن است مانع نزول باران شود سخن گفتهاند؛ فهرستهایی در منابع معاصر وجود دارد که شامل «کمفروشی»، «ظلم»، «بیعدالتی» و امثال آن میشوند. اما کیفیت این احادیث، لایهبندی و اعتبار سنجی آنها، مبحث فقهی مفصّلی است و به هیچ وجه نمیتوان آنها را بیچونوچرا ملاک قرار داد.
![]()
آیا میتوان یک فعل مشخص را مستقیماً علت خشکسالی خواند؟
از منظر اصول فقه و کلام اسلامی، ارتباط میان یک فعل – به فرض اثبات حرمت – و «وقف نزولات» را نمیتوان به صورت مطلق و تک علّتی اثبات کرد. در عقل دینی سه نکته قابل تفکیک است:
۱. آیات و روایات قطعی تاریخی نشان میدهند که در مواردی خداوند به عنوان «عذاب» پدیدههای طبیعی را (مثل طوفان نوح) به قتل و سرکوب قوم ظالم نسبت داده است؛ اما این موارد جنبهٔ عبرتآموز تاریخی دارند و نه نسخهای برای توضیح هر رخداد اقلیمی.
۲. متون کلی و تقنینی دینی، مانند فرازهایی که نزول باران را به ارادهٔ الهی نسبت میدهند، نشان میدهد که بارش، تابع اراده و حکمِ الهی است، اما این آیات کارکرد «علّی-طبیعی» را مورد اشاره قرارداده و آنها علت مستقیم معرفی کردهاند؛ و مشیت خداوندی را علت با واسطه. بنابراین، فهم دینی-پدیدارشناختی باران، ضمن تأکید بر نقش الهی، حوزهٔ علل طبیعی را برجسته میکند.
![]()
۳. اخلاق اجتماعی و حسابپذیری سیاسی: در سنت دینی، رفتار جمعی مانند فساد گسترده، ظلم اجتماعی، فساد اقتصادی معمولاً از حیث «ناگوارآفرینی» محکوم شده و گاه، اینگونه رفتارها را با خطرِ از دست رفتن برکات پیوند میدهند. اما پذیرش چنین پیوندی نباید به معنای «تثبیت رابطهٔ تک سبب و مسبب» بین یک فعل معین و یک رویداد طبیعی باشد. به ویژه وقتی پای سیاستمداران و نقش آنان در مدیریت منابع (سیاست آب، ساختوساز، سدسازی، مصرف صنعتی) در میان است، استناد صرف به «خطای اخلاقی فلان فرد»، البته به فرض اثبات، برای توضیح پدیدهٔ زیستمحیطی، هم از منظر فقهی و هم از منظر عقلانی، ناتمام و سست است.
بنابراین نتیجهٔ فقهیِ محتاطانه این است: اصولاً دین امکان نگاه اخلاقی به پیامدهای اجتماعی فعل حرام را میپذیرد، اما اثبات اینکه یک عمل خاص (مثلاً مخالفت با لایحهٔ حجاب) مستقیماً موجب خشکسالی شده، نه نصی صریح در قرآن و سنت دارد و نه میتواند جایگزین تحلیل عللِ فنی، اقلیمی و مدیریتی شود. چنان که اگر ارتباط مذکور میان « بی حجابی» و «باران» وجود میداشت، سایر کشورهای جهان به ویژه اروپای سبز از چنین بارشی برخوردار نبودند. چیزی که غضنفری جوابی برایش ندارد.
![]()
آیا در قرآن «عذاب» مربوط به مسئله حجاب آمده است؟
خیر؛ در قرآن آیات مربوط به «عذاب» و «وقف نزولات» عموماً به رفتارهای گستردهٔ اجتماعی مثل «فساد، طغیان، تکذیب پیامبران، ظلم ساختاری» نسبت داده شدهاند، نه به مسئلهٔ خاص پوشش یا حجاب، آن هم به صورت مستقیم. آیات مربوط به نمونههایی چون قوم نوح، عاد، ثمود و لوط، به گناهانِ ساختاری همچون ستیز با پیامبر، ظلم، فساد اخلاقی و اجتماعی صِرف ارتباط داده شدهاند. هیچ آیهای نیست که به صراحت بگوید «نازل نشدنِ باران به خاطرِ مخالفت با حجاب» و یا «رواج بی حجابی» است.
به طور خلاصه: ادعای ارتباط مستقیم میان «بی حجابی» یا «مخالفت با قانون حجاب» با «کاهش نزولات آسمانی» قرینهٔ قوی در نصوص دینی ندارد؛ بلکه چنین گزارههایی بیشتر در حوزهٔ تفسیری و خطابهٔ اخلاقی جای میگیرند تا استدلال فقهی-نقلی قطعی.
![]()
نقد سیاسی-اجتماعی ادعای غضنفری
۱. سیاستزده کردن فقه: نسبت دادن یک پدیدهٔ طبیعیِ به رفتار یک مقام سیاسی یا به فعل گروه کثیری از مردم، خوانشی «سیاستزده» از دین تولید میکند که اهداف سیاسی را با اقتباسِ سست از متون دینی توجیه میکند. این امر هم به اعتبار دین آسیب میزند و هم به فراگیری مطالعات علمی درباره بحرانها لطمه میزند.
۲. سلب مسئولیت مدیریتی: چنین اظهارنظرهای سخیفی، مسئولیتهای مدیریتی و فنی را که بر عهدهٔ دولت و دستگاههای اجرایی است، به حاشیه میراند.
۳. پیامدهای اجتماعی و نمادین: این نوع ادعای بیپایه به نزاع اجتماعی و ابزارسازی فرهنگی بین گروهها دامن میزند: گروههایی ممکن است آن را تأیید کنند و مخالفان را «عاملِ عذاب» بخوانند؛ نتیجهٔ عملی، تخریب مؤلفههای همبستگی اجتماعی، آن هم در بحبوحهٔ نیاز به همکاری جمعی برای صرفهجویی و مدیریت منابع خواهد بود.
![]()
۴. خطای علیتپنداری: از منظر عقلانی و منطقی، این ادعا نمونهای از «خطای علیتپنداری ساده» است: به جای بررسی مجموعهای از دلایل (تغییر اقلیم، استخراج بیرویه آب زیرزمینی، مدیریت نادرست شبکه تأمین آب، انتقال آب بینحوضهای، ساخت و ساز بیضابطه) به یک علت واحد و نمادین ارجاع داده میشود.
مع الوصف، آقایان هم خود به نیکی تمام اینها را میدانند و به سفسطه خود کاملاً آگاهاند؛ اما چرا میل دارند این سفسطه را خوراک فکری مردم کنند، الله اعلم!
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

