
۱۹:۰۹ – ۲۷ آبان ۱۴۰۴
باشگاه خبرنگاران جوان؛ پریزاد اقبالی – سردار شهید مهدی زینالدین از برجستهترین فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس است؛ فرماندهای که نقش تعیینکنندهای در عملیاتهای مهم جبهه جنوب، از جمله آزادسازی جزایر مجنون داشت و در سن ۲۵ سالگی بهعنوان فرمانده لشکر ۱۷ علیبنابیطالب (ع) شناخته شد. زندگی او نمونهای از پیوند استعداد فردی، تعهد انقلابی و فرماندهی میدانی بود؛ مسیری که از نوجوانی آغاز شد و با شهادت در آبان ۱۳۶۳ پایان یافت.
مهدی زینالدین در ۱۸ مهر ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی و متدین در تهران متولد شد. نبوغ و حافظه او در همان سالهای ابتدایی زندگی مورد توجه خانواده قرار گرفت. تحصیلات ابتدایی را بهصورت متفرقه گذراند و در سنین کم توانست قرآن را بدون معلم فراگیرد؛ تواناییای که نشاندهنده جدیت و تمرکز او در یادگیری بود. نوجوانی مهدی همراه با انس با کتاب بود؛ شغل کتابفروشی پدر، او را با فضای مطالعه و پژوهش آشنا کرد و بخش مهمی از وقت خود را در کتابفروشی پدرش در قم و خرمآباد گذراند.
ورود به جریان مبارزات پیش از انقلاب
فعالیت سیاسی مهدی زینالدین از دوره دبیرستان آغاز شد. مخالفت او با عضویت اجباری در حزب رستاخیز سبب اخراجش از دبیرستان شد و با تغییر رشته، دیپلم طبیعی گرفت. در سال ۱۳۵۶ در کنکور سراسری رتبه چهارم رشته پزشکی دانشگاه شیراز را بهدست آورد. با این حال، تبعید پدرش به سقز بهدلیل حمایت از امام خمینی (ره)، مسیر تحصیلی او را تغییر داد و بنا بر تکلیف، از ادامه تحصیل انصراف داد.
در این دوران، زینالدین مسئولیتهایی در هدایت گروههای مبارز مردمی داشت. پس از تبعید دوباره پدر خانواده به اقلید فارس، آنها مخفیانه به قم مهاجرت کردند؛ شهری که از مراکز زیربنایی انقلاب اسلامی بود و بستری برای ادامه فعالیتهای سیاسی این خانواده شد.
پیوستن به جریان انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مهدی زینالدین ابتدا وارد جهاد سازندگی شد و مدت کوتاهی بعد به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. با توجه به تواناییهای مدیریتی و دقتی که از خود نشان داد، بهعنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم منصوب شد. این دوره از فعالیت او با مسئولیتهای امنیتی، شناسایی تهدیدها و پیگیری تحرکات ضدانقلاب همراه بود. مدتی بعد، دعوتنامهای از یکی از دانشگاههای معتبر فرانسه برای ادامه تحصیل دریافت کرد؛ اما با استناد به توصیه امام خمینی (ره)، مبنی بر بازگشت و حضور جوانان در کشور، از سفر منصرف شد و در سپاه باقی ماند.
زندگی شخصی شهید زینالدین نیز با سادهزیستی و مسئولیتپذیری همراه بود. در خرداد ۱۳۶۱ مراسم ازدواج او برگزار شد. تنها خرید این مراسم یک حلقه طلای ۹۰۰ تومانی بود و انگشتر ازدواج او را پدر عروس تهیه کرد. پس از عقد، نخستین جایی که به آنجا رفتند حرم حضرت معصومه (س) و سپس گلزار شهدای شهرک قم و مزار دوستان شهیدش بود؛ مسیری که بازتابدهنده سبک زندگی و نگرش او در آن دوره بود.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مهدی زینالدین داوطلبانه راهی جبهه شد. ابتدا در واحد شناسایی و سپس در اطلاعات و عملیات سوسنگرد و سپاه دزفول فعالیت کرد. حضور او در این یگانها موجب شناسایی دقیق مناطق عملیاتی و برنامهریزیهای مؤثر برای عملیاتهای آینده بود. او در کمتر از دو سال، به یکی از نیروهای متخصص در حوزه اطلاعات رزمی تبدیل شد.
با تشکیل تیپ ۱۷ علیبنابیطالب (ع)، زینالدین ابتدا مسئول اطلاعات و عملیات این یگان شد و سپس فرماندهی کامل تیپ را برعهده گرفت. فرماندهی او در ۲۵سالگی، از مصادیق اعتماد فرماندهان ارشد سپاه به تواناییهای فردی و مدیریتی اوست.
حضور شهید مهدی زینالدین در جبهههای دفاع مقدس با مسئولیتهای اطلاعاتی آغاز شد، اما در مدت کوتاهی به یکی از فرماندهان تأثیرگذار نبردهای جنوب و غرب کشور تبدیل شد. پس از پیوستن به یگانهای عملیاتی، ابتدا در واحد شناسایی و اطلاعات سوسنگرد فعالیت داشت و سپس به سپاه دزفول منتقل شد؛ جایی که نقش او در طراحی و اجرای شناساییها، بررسی مواضع دشمن و تحلیل میدانی مناطق عملیاتی برجسته شد. این مسئولیتها زمینهای فراهم کرد تا در عملیاتهای مهم آغازین جنگ، ازجمله فتحالمبین و بیتالمقدس، در کنار فرماندهانی مانند حسن باقری و احمد کاظمی به ارزیابی محورهای پیشروی و آمادگی نیروها بپردازد.
با تشکیل تیپ ۱۷ علیبنابیطالب (ع)، زینالدین بهعنوان مسئول اطلاعات و عملیات این یگان انتخاب شد و بهتدریج فرماندهی کامل تیپ را برعهده گرفت. از این دوره به بعد، حضور او در عملیاتهای متعددی پیوسته و تعیینکننده بود. در عملیات رمضان و محرم، نقش اصلی او شناسایی دقیق محورهای درگیری و فراهمکردن مسیرهای عملیاتی بود؛ کاری که بر اساس بررسیهای میدانی و حضور شبانهروزی در خطوط مقدم انجام میشد.
با آغاز عملیاتهای والفجر، فعالیت زینالدین جنبه گستردهتری یافت. در والفجر مقدماتی و والفجر ۳ و ۴، تمرکز او بر تحلیل زمینهای صعبالعبور غرب کشور، شناسایی دیدگاههای دشمن و هماهنگی بین گردانها و گروههای شناسایی بود. در این دوره، گزارشهای اطلاعاتی تهیهشده توسط او مبنای تصمیمگیری بسیاری از فرماندهان قرار گرفت و تأثیر مستقیم بر پیشروی نیروهای ایرانی داشت.
نقطه عطف فرماندهی او در عملیات خیبر و آزادسازی جزایر مجنون شکل گرفت؛ عملیاتی که با پیچیدگیهای آبی خاکی همراه بود و نیازمند تسلط بر جغرافیای هور و بررسی دقیق مسیرهای آبی بود. حضور پیوسته او در خطوط مقدم، همراهی با فرماندهانی، چون همت، باقری و کاظمی و تلاش برای تنظیم هماهنگی میان یگانهای عملکننده، نقش تیپ ۱۷ علیبنابیطالب (ع) را در پیشرویهای این عملیات پررنگ کرد. تدابیر اطلاعاتی او در تعیین نقاط ضعف دشمن و یافتن مسیرهای نفوذ، زمینه عبور نیروها از موانع طبیعی و استحکامات عراق را فراهم کرد.
در مجموع، حضور زینالدین در جبههها نه صرفاً در قالب فرماندهی یک یگان، بلکه بهعنوان فردی اثرگذار در چرخه شناسایی، طراحی عملیات و هدایت میدانی شناخته میشود. ترکیب توان تحلیلی، شناخت زمین و مهارت فرماندهی، جایگاه او را در میان فرماندهان جنگ تثبیت کرد و باعث شد نقش او در بسیاری از پیشرویهای مهم دوران دفاع مقدس ملموس باشد
در ۲۸ ماه فرماندهی، تنها کمتر از ۲۰ روز کنار خانواده بود. حجم مأموریتها، حضور مستمر در جبهه و مسئولیتهای متعدد سبب شد زندگی او در سالهای جنگ بهطور کامل در میدان نبرد بگذرد. خانواده او در روایتهای مختلف، این دوره را از دشوارترین سالهای زندگی خود توصیف میکنند.
سخنان زینالدین در جمع نیروها و رزمندگان، جلوهای از نگاه معنوی او به جنگ و مسئولیت بود. بخشی از سخنان او درباره اعتقاد به حضور امام زمان (عج) چنین است: «از کجا معلوم که همین الان امام زمان در اینجا حضور نداشته باشه؟ از دل شکسته شماها چه جوری میتونه امام زمان خودش را نیاره توی این مجلس و نبینه شماها را؟ حتماً امام زمان من یقین دارم در این مجلس حاضر هست، اما ما به علت اینکه خیلی گناه داریم، ممکنه نبینیم. … من مطمئن هستم به خدا قسم بهترین شهادت برای ما همینجور شهادته… هر روزی که توی منطقه میریم، میبینیم جلوی چشمامون که این عزیزان ممکنه اینجا باشن یا جای دیگه… از خدا آرزوی مرگ میکنیم که یک لحظه نباشه.
روایت رهبر انقلاب از برادران زینالدین
رهبر معظم انقلاب اسلامی در توصیف او و برادرش چنین میگویند: «این شهدای بزرگ ما، برادران زینالدین، آن روزی که قدم در این میدان گذاشتند به نیت این نبود که یک روزی نام آنها پشت بلندگوهای عظیم کشور برده شود. مثل یک انسان معمولی رفتند جبهه تا وظیفهشان را انجام بدهند. هر جا احساس کردند وظیفه است، همانجا رفتند. انجام تکلیف الهی را میخواستند؛ هیچ چیز دیگری نمیخواستند. شهادت را از خدا میخواستند، هم پیروزی را؛ هر دو را با هم میخواستند. حالا هر کدام خدا خواست… اگر دوست داشت شهید کند، آماده بودند و اگر دوست داشت زنده بمانند و ریشه آنها را به کار بگیرد، آن هم حاضر بودند. فقط میخواستند تکلیفشان را انجام داده باشند؛ یک قدم به راست یا چپ نمیرفتند و لحظهای در راه هوای نفس نبودند.»
کمین در جاده سردشت
عصر ۲۷ آبان ۱۳۶۳، مهدی زینالدین به همراه برادرش مجید، که مسئول اطلاعات عملیات تیپ ۲ لشکر بود، پس از جلسه قرارگاه، عازم سردشت شدند. نیروهای پایگاه منطقه زودتر از موعد محل خود را ترک کرده بودند و گروههای مسلح ضدانقلاب از این خلأ استفاده کردند.
در مسیر، خودروی حامل برادران زینالدین مورد کمین قرار گرفت. ابتدا با شلیک آرپیجی ماشین هدف قرار گرفت، سپس مهاجمان خودرو را به رگبار بستند. مجید زینالدین در همان لحظه به شهادت رسید. مهدی که گلولهای به پایش اصابت کرده بود، چندین متر خود را بر روی زمین کشید و در نهایت با شلیک مستقیم مهاجمان به شهادت رسید.
پیکر هر دو برادر در قطعه ۵ گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
سردار زینالدین از فرماندهانی بود که بر پایه شناخت دقیق از زمین، عملیات، اطلاعات و نیروی انسانی، مدل فرماندهی خود را شکل داد. در میان همرزمان و نیروها، بهعنوان فردی دقیق، آرام، کمحرف و در عین حال قاطع شناخته میشد. تحلیل عملیاتها، کار شبانهروزی، تلاش برای شناسایی مواضع دشمن و مطالعه مداوم از ویژگیهای برجسته او بود.
از نظر معنوی نیز سبک گفتار او نشان از نگاهی مسئولانه و تکلیفمحور داشت؛ نگاهی که در وصیتنامه، سخنرانیها و مشی رفتاریاش جلوه دارد.
منبع: مهر
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

