
محمد صلاح و لیورپول این روزها بسیار ناباورانه، بیش از هر زمان دیگری در نقطهای پرفشار و ملتهب ایستادهاند؛ تقابلی که نشانههای یک جدایی تلخ را در خود دارد؛ یک جدایی که نه در شأن ستارهای در اندازههای صلاح است و نه در قامت باشگاهی با تاریخ و هویت لیورپول.
ماجرا فقط به یک بازیکن ناراضی و یک مربی تازهوارد ختم نمیشود؛ این پرونده تلاقی چند بحران همزمان است: افت فنی، تغییر هویت تاکتیکی، مدیریت غلط قراردادها و شکاف عاطفی میان اسطوره و باشگاه.
در سطح اعداد و افتخارات، جایگاه صلاح بحثناپذیر است. او پشت سر ایان راش و راجر هانت در جدول گلزنان تاریخ لیورپول ایستاده، چندین بار کفش طلای لیگ برتر را فتح کرده و نقش مستقیم در قهرمانیهای لیگ و اروپا داشته است.
بسیاری از کارشناسان، از گری لینکر گرفته تا آلن شیرر، بارها او را در ردهی بزرگترین خارجیهای تاریخ لیگ برتر قرار دادهاند و حالا همانها، در میانه این بحران، او را همچنان «بزرگتر از آن میدانند که اینطور کنار گذاشته شود».
در مقابل، چهرههایی مثل جیمی کرگر روی ضعفهای این فصل دست میگذارند: افت در کار بدون توپ، ناتوانی در انطباق با سیستم جدید ۱-۳-۲-۴ و نشانههایی از دلخوری و فردگرایی که در مصاحبهها و پستهای شبکههای اجتماعیاش بازتاب یافته است.
از سوی باشگاه هم تصویری از یک برنامهریزی نوین به چشم میآید: سرمایهگذاری سنگین روی خط حمله و طراحی یک «لیورپولِ پسا صلاح و فن دایک».
از سوی دیگر، تمدید قراردادی پرهزینه با این دو بازیکن صورت گرفت تا انتقالی نرم و کنترل شده به سوی نسل بعدی شکل بگیرد و این نشان از تصمیمی دوگانه و متناقض دارد؛ گویی هم میخواهند فصلهای آخر یک اسطوره را حفظ کنند و هم همزمان او را از کانون فنی تیم کنار بگذارند.
در چنین بستری، هر نیمکتنشینی به جای اینکه فقط از منظر تاکتیکی تفسیر شود، به نشانهای از بیاعتمادی و به قول خود صلاح «هل دادن زیر اتوبوس» تعبیر میشود.
واکنش صلاح پس از تساوی ۳-۳ مقابل لیدز، از ناباوری بابت ۹۰ دقیقه نیمکتنشینی تا متهم کردن باشگاه به عمل نکردن به وعدهها و منتقل کردن حس «قربانی شدن»، نشان داد این شکاف، صرفاً فنی یا تاکتیکی نیست؛ مسئله عمیقاً به رابطه، احترام متقابل و جایگاه خود در باشگاه برمیگردد.
همینجاست که بسیاری از ناظران و دوستداران لیورپول یادآور میشوند این باشگاه در سالهای اخیر، در مدیریت خروج اسطورههایش همواره بر مرز باریکی بین عقل و احساسات حرکت کرده است؛ از نحوه جدایی هندرسون و ترنت الکساندر آرنولد تا محمد صلاح.
آنچه این روزها در آنفیلد جریان دارد، به خوبی نشان میدهد که چگونه تلاش برای ساختن هویتی تازه، اگر با زمانبندی و صداقت کامل در قبال ستارگان قدیمی همراه نباشد، میتواند به بحرانی چندلایه تبدیل شود: بازیکنی که خود را سزاوار احترام بیشتر میداند، باشگاهی که خود را در تنگنای مالی و تاکتیکی میبیند و هوادارانی که میان «هیچکس بزرگتر از باشگاه نیست» و «نمیتوان با اسطورهها اینطور رفتار کرد» معلق ماندهاند. این همان نقطهای است که متن جاناتان ویلسون از آن آغاز میشود؛ جایی که دیگر روشن شده است در جنگ داخلی محمد صلاح و لیورپول، بعید است برندهای واقعی وجود داشته باشد.
تمدید قرارداد ستاره مصری در حالی که باشگاه همزمان در تلاش برای ساختن هویتی تازه بود، به شکلی فاجعهبار نتیجه معکوس داده است.
منبع+
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

