سفر نتانیاهو بیش از آن که علیه ایران باشد، برای مدیریت بحران غزه و هماهنگی با ترامپ است و برجسته سازی ایران جنبه رسانه ای و ادراکی …
تحولات اخیر نشان میدهد محور سفر نتانیاهو به آمریکا، پرونده غزه و وضعیت بنبستگونه «طرح صلح ترامپ» است. این طرح اکنون در آستانه شکست قرار دارد و هرگونه اقدام تازهای از سوی کاخ سفید، پیامدهای قابل توجهی برای تلآویو خواهد داشت.
ترامپ به دنبال اجرای گام جدیدی است که با ملاحظات سیاسی و امنیتی نتانیاهو همخوانی ندارد. بنابراین سفر، فرصتی برای ایجاد هماهنگی مجدد، مدیریت اختلافات و جلوگیری از اقدام یکجانبه کاخ سفید محسوب میشود. به نوشته نورنیوز، وضعیت غزه بهعنوان محور اصلی سفر، پیچیدگیهای متعددی دارد.
ادامه درگیریها، فشارهای سیاسی و بحران انسانی، امکان هرگونه سیاست یکجانبه تلآویو را محدود کرده است. از منظر اسرائیل، تمرکز بر ایران بیشتر یک ابزار رسانهای و ادراکی است تا یک دستور کار واقعی؛ راهبردی که با هدف جلب توجه افکار عمومی و مهار بحران داخلی طراحی شده است.
برجستهسازی ایران؛ ابزار جنگ ادراکی
فضاسازیهای اخیر پیرامون برنامه موشکی و هستهای ایران، بیش از آنکه منعکسکننده واقعیتهای میدانی باشد، کارکردی روانی و رسانهای دارد. هدف از این برجستهسازی، ایجاد نگرانی، القای تهدید و تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایران و منطقه است. تمرکز تلآویو بر ایران بهعنوان یک تهدید، پوششی برای بحران واقعی غزه محسوب میشود و راهبردی برای حفظ اعتبار داخلی نتانیاهو در شرایطی است که سیاستهای او در منطقه با محدودیتها و شکستهای قابل توجهی روبه رو شده است.
این تاکتیک علاوه بر داخل سرزمینهای اشغالی، در سطح بینالمللی نیز کارکرد دارد. برجسته کردن ایران، بهانهای برای جلب حمایت سیاسی آمریکا و کاهش فشارهای بینالمللی علیه اسرائیل است. با این حال، این بازی رسانهای نمیتواند واقعیت محدودیتهای عملیاتی تلآویو را تغییر دهد و عملاً بخشی از جنگ ادراکی طولانی مدت علیه ایران را شکل میدهد.
محدودیت ظرفیتهای عملیاتی تلآویو
واقعیتهای داخلی و منطقهای اسرائیل نشان میدهد که این رژیم توان ورود به یک درگیری تازه با ایران را ندارد.
فشارهای امنیتی در جبهه شمالی، بنبست دیپلماتیک، جنگ فرسایشی در غزه و بحران اجتماعی داخلی، عملاً ظرفیت تصمیمگیری و اقدام پرریسک را از تلآویو سلب کرده است. هرگونه اقدام نظامی جدید میتواند پیامدهای غیرقابل پیشبینی و پرهزینهای داشته باشد و بنابراین تأکید بر ایران، بیشتر یک ابزار بلوف و فشار است تا تهدید واقعی.
محدودیت عملیاتی تلآویو باعث شده است که استراتژی اصلی، رسانهای و روانی باشد و تمرکز بر ایران، نوعی مدیریت بحران ادراکی و جلب حمایت سیاسی داخلی و خارجی تلآویو محسوب شود. به بیان دیگر، سفر نتانیاهو و تمرکز رسانهای بر ایران، بازتاب استیصال سیاسی و تلاش برای انتقال بحران از داخل به خارج است.
فرار رو به جلو و پیامدهای رسانهای
بلوفسازی درباره ایران، بخشی از عملیات روانی گسترده است که هدف آن انتقال تمرکز از بحران غزه به تهدید خارجی و مدیریت افکار عمومی است. این اقدام، «فرار رو به جلو» محسوب میشود و نشاندهنده استیصال نتانیاهو در مواجهه با شکستهای انباشته و محدودیتهای سیاسی و امنیتی اوست. واقعیت آن است که نه ایران و نه جامعه بینالملل تحت تأثیر این جنگ ادراکی قرار نمیگیرند. انسجام ملی ایران، توانایی خنثیسازی چنین تهدیدات رسانهای و روانی را دارد و دستاوردهای اخیر نظامی و دفاعی کشور، پیام واضحی درباره بازدارندگی ایران به دشمن ارسال میکند. از سوی دیگر، برجستهسازی ایران در رسانهها، بیش از آن که راهبردی عملی باشد، ابزاری برای مدیریت بحران داخلی تلآویو و ایجاد پوشش سیاسی برای ناکامیها و محدودیتهای عملیاتی رژیم است./ خراسان
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

