اقتصاد ایران در آستانه سال ۱۴۰۵، تصویری پیچیده، متناقض و در عین حال قابل پیشبینی از یک «بحران خاموش» را به نمایش میگذارد. در این شرایط …
اقتصاد ایران در آستانه سال ۱۴۰۵، تصویری پیچیده، متناقض و در عین حال قابل پیشبینی از یک «بحران خاموش» را به نمایش میگذارد. در این شرایط وقتی رفتار مردم را با عینک نظریات ریچارد تالر و دانیل کانمن مینگریم، درمییابیم آنچه در سطح کلان به عنوان «آشفتگی» و «رفتار هیجانی» تفسیر میشود، در سطح خرد، نوعی «عقلانیت تطبیقی» و استراتژی بهینه برای بقا در یک محیط با «نااطمینانی رادیکال» است.
خوانش تالری از اقتصاد ایران
برای درک عمیق چرایی رفتارهای اقتصادی مردم ایران- که گاهی از سوی ناظران بیرونی یا مسوولان دولتی به عنوان «سفتهبازی» یا «اخلال در بازار» برچسبزنی میشود – باید از مدلهای «انسان اقتصادی» (Homo Economicus) که بر فرض عقلانیت کامل و اطلاعات شفاف استوارند، فاصله گرفت. اقتصاد ایران، آزمایشگاهی زنده برای نظریات اقتصاد رفتاری است.
پدیده «پول داغ» در ایران
ریچارد تالر، برنده جایزه نوبل اقتصاد مفهوم «حسابداری ذهنی» را برای توضیح این پدیده وضع کرد که افراد پول و داراییهای خود را بر اساس منبع کسب، محل نگهداری و کاربرد آن، در «حسابهای ذهنی» جداگانهای طبقهبندی میکنند و با هر حساب رفتار متفاوتی دارند، که این امر نقض اصل «تعویضپذیری» (Fungibility) پول است.
در بستر اقتصاد تورمزده ایران، این مفهوم به شکل رادیکالی تغییر ماهیت داده و به یک مکانیزم بقا تبدیل شده است. شهروندان ایرانی در ذهن خود دو حساب اصلی و کاملا مجزا ایجاد کردهاند:
۱- حساب ریالی (پول داغ – Hot Money): ریال در ذهنیت جمعی ایرانیان، دیگر کارکرد کلاسیک «ذخیره ارزش» (Store of Value) را به کلی از دست داده است. ریال صرفا یک «ابزار مبادله» (Medium of Exchange) آن هم برای کوتاهترین زمان ممکن است. پدیده «پول داغ» در اینجا به معنای سرمایهای است که نگهداری آن مساوی با جریمه قطعی (تورم) است. بنابراین، به محض دریافت حقوق، دستمزد یا سود بانکی به ریال، یک فرمان ذهنی فوری در سیستم عصبی اقتصادی فرد صادر میشود: «سریع خرج کن» یا «سریع تبدیل کن.» این رفتار باعث افزایش «سرعت گردش پول» (Velocity of Money) شده و خود به عنوان موتور محرک تورم عمل میکند.
۲- حساب ارزی/ دارایی (پول واقعی): دلار، تتر (USDT)، طلا و در سالهای اخیر خودرو و حتی کالاهای بادوام (مثل لوازم خانگی)، در حسابداری ذهنی ایرانیان جایگاه «پول واقعی» و «ذخیره ارزش» را گرفتهاند.
پیامد رفتاری: این دوگانگی باعث شده است که حتی در خریدهای روزمره و خرد، مردم قیمتها را با دلار محاسبه کنند (Mental Indexing) حتی اگر پرداخت نهایی به ریال باشد. گزارشهای میدانی از بازار کالاهای اساسی و سوپرمارکتی در سال ۱۴۰۳ نشان میدهد که نوسانات دلار با ضریب همبستگی بسیار بالا و فاصله زمانی (Time lag) نزدیک به صفر، بر قیمت کالاهایی مانند لبنیات، کنسرو و حبوبات تأثیر میگذارد. فروشندگان و خریداران، بهطور ناخودآگاه ارزش کالا را با نرخ لحظهای دلار «بهروزرسانی» میکنند. این یعنی جامعه ایران عملاً دچار «دلاریزه شدن ذهنی» شده است، پیش از آنکه اقتصاد به طور رسمی دلاریزه شود.
وحشت از «جا ماندن»
دانیل کانمن و آموس تورسکی در «نظریه چشمانداز» (Prospect Theory) اثبات کردند که دردِ ناشی از یک واحد زیان، از نظر روانی حدود ۲ تا ۲.۵ برابرِ لذتِ ناشی از یک واحد سودِ هم اندازه، شدیدتر است. در اقتصادِ با تورم مزمنِ ۴۰ تا ۵۰ درصدی ایران، این اصلِ روانشناختی به موتور محرکه «هراس» (Panic) تبدیل شده است.
٭ مکانیسم عمل: در ایران، «نخریدن» مساوی با «زیان قطعی» تلقی میشود. ترس از اینکه «اگر امروز نخرم، فردا گرانتر میشود» یا «اگر ریال نگه دارم، هر روز فقیرتر میشوم»، جامعه را در یک وضعیت دائمی از «زیانگریزی افراطی» قرار داده است.
٭ پارادوکس تقاضا: برخلاف قانون کلاسیک عرضه و تقاضا که میگوید با افزایش قیمت، تقاضا کاهش مییابد، در ایران به دلیل غلبه زیانگریزی و انتظارات تورمی، با افزایش قیمت (مثلا در بازار خودرو یا دلار)، تقاضا نیز افزایش مییابد. مردم برای فرار از زیانِ ناشی از بیارزش شدن پولشان، در اوج قیمتها وارد صفهای خرید میشوند. این رفتار، همان چیزی است که تالر آن را رفتاری «غیرعقلانی» در بازارهای باثبات میداند، اما در ایران، عینِ «عقلانیت» است.
رفتار گلهای
کانمن در کتاب «تفکر، سریع و کند»، دو سیستم فکری را معرفی میکند: سیستم ۱ (سریع، غریزی، احساسی) و سیستم ۲ (کند، منطقی، محاسبهگر) . در شرایط بحران و نااطمینانی شدید -مانند وضعیت فعلی اقتصاد ایران – سیستم ۲ که نیاز به انرژی و دادههای معتبر دارد، از کار میافتد یا فلج میشود. در غیاب دادههای قابلاعتماد و در فضای بیاعتمادی به آمارهای دولتی، افراد به سیستم ۱ پناه میبرند و از «میانبرهای ذهنی» (Heuristics) استفاده میکنند.
مهمترین میانبر در این شرایط، «تقلید از جمع» یا «رفتار گلهای» است. وقتی فرد میبیند که همسایه، همکار و راننده تاکسی در حال خرید دلار یا ثبتنام در قرعهکشی خودرو هستند، مغز او (سیستم ۱) سیگنال میدهد که «جمعیت اشتباه نمیکند» یا «اگر همه میخرند، حتما خبری هست». این مکانیسم باعث میشود نوسانات بازار در ایران دامنه بسیار وسیعتری پیدا کند و حبابهای قیمتی به سرعت شکل بگیرند و بترکند. هجوم به بازار بورس در سال ۱۳۹۹ و سقوط متعاقب آن، یا هجوم به بازار رمزارزها در سالهای اخیر، نمونههای بارز این رفتار هستند.
بحران اعتماد
شاید دقیقترین توصیف از تعامل مردم و دولت در اقتصاد ایران، مدل «معمای زندانی» در نظریه بازیها باشد. در این مدل، دو بازیگر (در اینجا مردم و حاکمیت/ دولت) اگر همکاری کنند، به سود مشترک میرسند، اما اگر هر کدام به دنبال نفع شخصی باشند و به دیگری خیانت کنند، هر دو در وضعیت بدتری قرار میگیرند.
ماتریس بازی در ایران
٭ گزینه همکاری: اگر مردم به سیاستهای پولی دولت اعتماد کنند و دلار نخرند، و دولت نیز انضباط مالی را رعایت کند، تورم کنترل شده و ارزش پول ملی حفظ میشود (بهترین نتیجه جمعی) .
٭ وضعیت فعلی: دولت به دلیل کسری بودجه، پول چاپ میکند و تورم ایجاد میکند. مردم نیز به دلیل بیاعتمادی به وعدههای دولت، به بازار ارز هجوم میبرند تا ارزش دارایی خود را حفظ کنند.
٭ تعادل نش (Nash Equilibrium): در شرایط فعلی ایران، چون «اعتماد نهادی» (Institutional Trust) و «سرمایه اجتماعی» درسطح بالایی نیست، همکاری با آن ریسک دارد. همه بازیگران (مردم و دولت) استراتژی «عدم همکاری» را به عنوان استراتژی غالب (Dominant Strategy) انتخاب کردهاند. نتیجه، یک «تعادل بد» است: تورم بالا، رکود تولید، و زوال مستمر رفاه. هر فرد به تنهایی کار عقلانی (خرید دلار برای حفظ ارزش) را انجام میدهد، اما نتیجه جمعی، فاجعهبار است.
زمستان سخت
رفتار اقتصادی امروز ایرانیان در خلأ شکل نگرفته است. این «عقلانیتِ وحشت» محصول انباشتِ تروماهای تاریخی، قحطیها، جنگها و بیثباتیهایی است که در «حافظه جمعی» (Collective Memory) و ناخودآگاه ملت حک شده است. برای درک اینکه چرا مردم ایران همواره در حال «ذخیرهسازی» (Hoarding) هستند، باید به ریشههای تاریخی این رفتار بازگردیم.
اشغال ایران توسط متفقین در سوم شهریور ۱۳۲۰، نقطه صفرِ تروماهای اقتصادی مدرن ایران است. اسناد تاریخی نشان میدهند که چگونه ورود ارتشهای بریتانیا و شوروی، اقتصاد شکننده ایران را به فروپاشی کشاند.
٭ مصادره زیرساختها: متفقین برای ارسال تدارکات به جبهه شوروی، کنترل راهآهن سراسری و بیش از ۷۵ درصد کامیونهای دولتی و خصوصی ایران را در دست گرفتند. این اقدام، شبکه توزیع مواد غذایی در داخل کشور را فلج کرد.
٭ غارت غلات: نیروهای اشغالگر، به ویژه شوروی در شمال و انگلیس در جنوب، ذخایر غلات و دام ایران را برای تغذیه سربازان خود مصادره کردند. حتی زمانی که ایران با کمبود شدید مواجه بود، گزارشهای دیپلماتیک (مانند گزارش لوییس دریفوس، دیپلمات امریکایی) نشان میدهد که متفقین اولویت را به جنگ میدادند نه جان مردم ایران.
٭ تورم و قحطی: نتیجه این اقدامات، تورم ۷۰۰ درصدی مواد غذایی و بروز قحطی بزرگ سالهای ۱۳۲۱-۱۳۲۲ بود. تخمین زده میشود که بین ۳ تا ۴ میلیون ایرانی (حدود یکچهارم جمعیت وقت) بر اثر گرسنگی و بیماریهایی مانند تیفوس جان باختند.
٭ تثبیت رفتار احتکار: در واکنش به این ناامنی وجودی، پدیده «احتکار خانگی» به عنوان تنها راه زنده ماندن در ذهنیت ایرانی تثبیت شد. بلوای نان در ۱۷ آذر ۱۳۲۱، نمادِ استیصال مردمی بود که دولت مرکزی را ناتوان از تأمین ابتداییترین نیازها میدیدند. این تجربه تاریخی، به صورت بیننسلی منتقل شده و هرگاه سایه جنگ یا تحریم بر کشور میافتد، ناخودآگاهِ جمعی مردم را به سمت ذخیرهسازی کالاهای اساسی (برنج، روغن، دارو) سوق میدهد.
توهم نفتی و آغاز بیماری هلندی
جهش قیمت نفت در دهه ۵۰، شوک دیگری به روانشناسی اقتصادی ایرانیان وارد کرد. تزریق بیحساب دلارهای نفتی و سیاستهای انبساطی دولت، منجر به «بیماری هلندی» (Dutch Disease) و تورم شدید شد.
٭ رانت و طبقه نوکیسه: در این دوره، الگوی رفتاری «سوداگری» و «رانتجویی» به عنوان مسیری سریعتر از «تولید» برای کسب ثروت، در فرهنگ اقتصادی جا باز کرد. هجوم به خرید کالاهای لوکس وارداتی و زمینبازی، رفتارهای غالب این دوره بودند که شکاف طبقاتی را تعمیق کردند.
تابآوری شبکهای
جنگ ۸ ساله با عراق، اقتصاد ایران را به سمت مدل «اقتصاد دستوری» و «کوپنی» برد. در این دوره، اگرچه تورم و کمبود کالا وجود داشت، اما «سرمایه اجتماعی» و همبستگی ناشی از دفاع مقدس، مانع از فروپاشی اخلاقی بازار شد.
٭ نقش شبکههای سنتی: بر اساس نظریه «درهمتنیدگی» (Embeddedness) مارک گرانُوِتِر، در این دوره شبکههای اجتماعی سنتی (خانواده، مسجد، معتمدین محل) نقش ضربهگیر را بازی کردند و با توزیع غیررسمی منابع، مانع از گرسنگی حاد اقشار ضعیف شدند. با این حال، شکلگیری «بازار سیاه» در کنار اقتصاد کوپنی، دوگانگی قیمتها را نهادینه کرد.
بحرانی به نام طبقه متوسط
خروج امریکا از برجام در سال ۱۳۹۷ و بازگشت تحریمهای ثانویه تحت کارزار «فشار حداکثری» اقتصاد ایران را وارد فاز جدیدی از بحران کرد که ویژگی اصلی آن «انباشتگی بحرانها» (Poly-crisis) است.
٭ سقوط ریال: جهش نرخ ارز از ۳۰۰۰ تومان در اوایل دهه ۹۰ به بالای ۶۰ و ۷۰ هزار تومان در سال ۱۴۰۳، تمام محاسبات اقتصادی خانوارها را برهم زد.
٭ کوچک شدن سفرهها: آمارهای بانک جهانی و گزارشهای داخلی نشان میدهند که در دهه گذشته، طبقه متوسط ایران (که موتور محرکه توسعه بود) بهشدت تضعیف شده و بخش بزرگی از آن به زیر خط فقر سقوط کرده است. مصرف سرانه گوشت و لبنیات به شدت کاهش یافته است.
٭ واکنشهای دفاعی: در این دوره، رفتار مردم از «تلاش برای رفاه» به «تلاش برای بقا» (Survival Mode) تغییر فاز داده است. هجوم به بازارهای مالی، خروج سرمایه و مهاجرت، واکنشهای عقلانی به این محیط خصمانه هستند .
آناتومی فروپاشی
شواهد میدانی و اسناد موجود در سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ (۲۰۲۴-۲۰۲۵) نشان میدهد که اقتصاد ایران از مرحله «تورم مزمن» عبور کرده و وارد فازهای اولیه «فروپاشی کارکردی پول» و اختلال جدی در زنجیرههای تأمین شده است.
مورد مطالعاتی یک شرکت خودروسازی
اسناد محرمانه و مکاتبات داخلی افشاشده از یک گروه خودروسازی در پاییز ۱۴۰۴، تصویری تکاندهنده از عمق بحران نقدینگی و توسل به روشهای بدوی برای تسویه دیون ارائه میدهد.
٭ بحران نقدینگی و تهدید امنیتی: در نامهای با موضوع «تحلیلی- امنیتی وضعیت بازنشستهها» حراست و معاونت منابع انسانی هشدار میدهند که عدم پرداخت مطالبات سنواتی پرسنل (به مبلغ ۲۲۱ میلیارد تومان) وضعیت را به «آتش زیر خاکستر» تبدیل کرده و پتانسیل تبدیل به «چالشهای امنیتی» و اعتراضات کارگری را دارد.
٭ تهاتر زمین با مواد اولیه: در یکی از عجیبترین اسناد، یک شرکت معروف برای تسویه بدهی خود به شرکت تأمینکننده پارچه به دلیل فقدان نقدینگی، مجبور به واگذاری «سه قطعه زمین در منطقه ویژه اقتصادی بم» شده است. وقتی یک هلدینگ بزرگ صنعتی برای خرید مواد اولیه خط تولید، ناچار به واگذاری داراییهای ملکی خود میشود، یعنی چرخه طبیعی نقدینگی (Cash Flow) متوقف شده و شرکت در حال «تأمین مالی از طریق فروش گوشت تن خود»(Asset Stripping) است.
٭ بنبست ارزی: گزارشهای دیگر نشان میدهند که این شرکت در چرخه معیوبی گرفتار شده است: «تخصیص ارز» را از بانک مرکزی میگیرد، اما به دلیل «خلأ نقدینگی ریالی» توان خرید ارز را در مهلت مقرر ندارد و تخصیصها باطل میشوند. این امر منجر به توقف تأمین قطعات پروژههای استراتژیک و بلوکه شدن کالاها در گمرک شده است.
کارکرد ریال
در سال ۱۴۰۳، ریال عملا دو کارکرد از سه کارکرد اصلی پول (یعنی «ذخیره ارزش» و «معیار سنجش ارزش») را از دست داده و تنها به ضرب زور قانون، وظیفه «واسطه مبادله» را به دوش میکشد.
٭ قیمتگذاری دلاری خدمات: گزارشهای میدانی حاکی از آن است که در تهران و کلانشهرها، اجارهبهای مسکن در مناطق شمالی، دستمزد پزشکان متخصص، شهریه کلاسهای خصوصی و آموزشی، و حتی خدمات فریلنسری (مانند برنامهنویسی) یا مستقیما به دلار (یا تتر) دریافت میشود یا قراردادها ریالی است اما با نرخ روز دلار «اینکس» (Index) میشود.
٭ دستمزد دلاری، حقوق ریالی: در حالی که هزینههای زندگی (مسکن، درمان، کالاهای اساسی) کاملا با دلار همگام شدهاند، دستمزد نیروی کار (بهویژه در بخش دولتی و کارگری) به ریالِ سرکوبشده پرداخت میشود. محاسبات نشان میدهد حداقل دستمزد کارگران که در سال ۱۳۹۰ حدود ۳۰۰ دلار بود، در سال ۱۴۰۳ به حدود ۱۰۰ دلار سقوط کرده. این گسست، فقری بیسابقه را بر طبقات مزدبگیر تحمیل کرده است.
بازگشت به عصر مبادله پایاپای
یکی از نشانههای بارز پسرفت ساختار اقتصادی، بازگشت گسترده به مکانیسمهای «تهاتر» (Barter) است که در دو سطح قابل مشاهده است:
٭ تهاتر کلان و دولتی: دولت برای دور زدن تحریمهای بانکی، به تهاتر روی آورده است.
٭ تهاتر خرد و معیشتی: در سطح جامعه، پلتفرمهای آنلاین مانند «دیوار» و «شیپور» مملو از آگهیهای معاوضه کالا شدهاند. این پدیده نشاندهنده سقوط بخشهایی از جامعه به پایینترین پلههای هرم مازلو است. در بازار مسکن نیز، به دلیل نبود نقدینگی، «تهاتر ملک با خودرو»، «ملک با ملک» و حتی «ملک با طلا و دلار» به روشی رایج برای انجام معاملات تبدیل شده است.
بحران امنیت غذایی
آمارهای رسمی و گزارشهای میدانی از «کوچک شدن سفرهها» فراتر رفته است. تورم مواد غذایی (Food Inflation) در مهر و آبان ۱۴۰۴ به ارقام نگرانکننده بالای ۶۰درصد رسیده است. سرانه مصرف گوشت قرمز و لبنیات در دهکهای پایین بهشدت کاهش یافته و سوءتغذیه به یک تهدید واقعی تبدیل شده است. ویدیوها و گزارشهای مردمی از قیمتهای نجومی میوه، نان و حبوبات، حکایت از فشار طاقتفرسا بر اکثریت جامعه دارد.
کنشهای آینده
با توجه به روند کنونی متغیرهای کلان (رشد نقدینگی، کسری بودجه، تحریمها) و تحلیل رفتاری جامعه (بیاعتمادی، زیانگریزی)، میتوان چشمانداز آینده و کنشهای احتمالی مردم و حاکمیت را در افق ۱۴۰۴ و ۱۴۰۵ ترسیم کرد.
فشار سنگین «اقتصاد زندگی» منجر به «اتمیزه شدن» جامعه شده است. در این وضعیت، پیوندهای همبستگی اجتماعی، اعتماد متقابل و اخلاقیات عمومی فرسوده میشوند.
٭ افزایش خشونت و جرم: آمارهای پزشکی قانونی و گزارشهای پلیس از افزایش نزاعهای خیابانی و سرقتهای خرد (بهویژه سرقت مواد غذایی از فروشگاهها و سرقت تجهیزات عمومی) خبر میدهند. این خشونتها، نه از سر شرارت ذاتی، بلکه واکنشی به فشار عصبی ناشی از فقر و ناامیدی است.
٭ بحران نهادهای حمایتی: با فقیرتر شدن طبقه متوسط، ورودی کمکهای مردمی به خیریهها و کمیته امداد (به ارزش واقعی) کاهش یافته، در حالی که تقاضا برای کمک به شدت افزایش یافته است.
فرار سرمایه و نخبگاندر نظریه آلبرت هیرشمن، وقتی نارضایتی از یک سیستم بالا میرود، اعضا دو گزینه دارند: «اعتراض» (Voice) یا «خروج» (Exit) . به نظر میرسد بخشهای توانمند جامعه ایران، گزینه خروج را برگزیدهاند.
٭ فرار سرمایه: تخمین زده میشود که سالانه بیش از ۱۰ میلیارد دلار سرمایه از ایران خارج میشود. خرید ملک در ترکیه، دبی و گرجستان، و تبدیل داراییها به رمزارز و انتقال آن به کیفپولهای سرد، کانالهای اصلی این خروج هستند.
٭ مهاجرت: پدیده مهاجرت از «فرار مغزها» (نخبگان دانشگاهی) فراتر رفته و به «مهاجرت تودهای» تبدیل شده است. پزشکان، پرستاران، نیروهای فنی (جوشکار، برقکار) و استارتاپها بهطور گسترده در حال خروج هستند. این روند، کشور را با کمبود نیروی متخصص و بحران در سیستم سلامت و صنعت مواجه خواهد کرد.
ابرتورم یا سرکوب مالی؟
با توجه به فعال شدن احتمالی «مکانیسم ماشه» (Snapback) و تشدید تحریمها، کاهش درآمدهای نفتی و کسری بودجه عظیم دولت، چشمانداز اقتصادی بهشدت تورمی است.
٭ تله نقدینگی و تورم: دولت برای جبران کسری بودجه و ناترازی بانکها، ناچار به تداوم خلق نقدینگی خواهد بود. پیشبینیهای بدبینانه از احتمال دلار ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومانی در سال ۱۴۰۴ سخن میگویند.
٭ واکنش رفتاری مردم: بر اساس نظریه انتظارات عقلانی و یادگیری تطبیقی، مردم با مشاهده سیگنالهای تورمی، سرعت گردش پول را باز هم افزایش میدهند و هرگونه نقدینگی را فورا به کالا یا ارز تبدیل میکنند. این رفتار، تورم را تشدید و «خودتحققبخش» (Self-fulfilling) میکند.
سطر آخر، سیاستگذاری
دولت در وضعیتی گرفتار شده که خروج از آن دشوار است:
٭ اصلاحات دردناک: اجرای سیاستهای انقباضی و واقعیسازی قیمتها (مثل بنزین) برای کنترل کسری بودجه، با ریسک بالایی مواجه است، زیرا اعتماد عمومی برای پذیرش جراحی اقتصادی مبهم است.
٭ تداوم سرکوب: ادامه سیاست ارز ترجیحی و قیمتگذاری دستوری نیز تنها به توزیع رانت، هدررفت منابع و تشدید ناترازیها منجر میشود (همان طور که در مورد دارو و کالاهای اساسی دیدیم) .
عقلانیت زندگی در لبه پرتگاه
آنچه امروز در اقتصاد و جامعه ایران میگذرد، نه هرجومرجِ بیدلیل، بلکه نظمی جدید برآمده از «عقلانیتِ بقا» در شرایطی استثنایی است.
1- مردم ایران عقلانی عمل میکنند: در چارچوب نظریه بازیها و اقتصاد رفتاری، تصمیمات فردی مردم برای خرید دلار، انباشت کالا، خروج سرمایه و حتی رفتار گلهای، کاملا «عقلانی» و بهینهترین پاسخ به سیگنالهای محیطی (تورم، بیثباتی، بیاعتمادی) است. ۲- تابآوری در مرز شکنندگی: جامعه ایران تاکنون به مدد شبکههای اجتماعی، اقتصاد غیررسمی و مکانیزمهای تطبیقی، از فروپاشی کامل جلوگیری کرده است. اما این فنرِ تابآوری تا نهایت ممکن کشیده شده است.
3- ضرورت بازسازی اعتماد: هیچ سیاست اقتصادی (تکنیکال) بدون بازسازی «سرمایه اجتماعی» و «اعتماد سیاسی» (فاندامنتال) قادر به حل بحران تورم در ایران نخواهد بود. تا زمانی که افق آینده برای شهروندان روشن نشود و «وحشت» از سیاستگذاریها زدوده نگردد، «عقلانیت وحشت» همچنان بر رفتار اقتصادی ایرانیان حکمرانی خواهد کرد و اقتصاد را به سمت ونزوئلایی شدن خزنده سوق خواهد داد./ اعتماد
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |

