راننده تاکسی خرمآبادی کیف یک و نیم میلیاردی را به صاحبش بازگرداند
مصطفی گلمرادی، راننده تاکسی خطی خرمآباد، در حالی که میتوانست با یک تصمیم، زندگی خود و خانوادهاش را دگرگون کند، ترجیح داد راه درستی و شرافت را انتخاب کند. او که بهتازگی کیف حاوی یک و نیم میلیارد تومان پول نقد و طلا را به صاحبش بازگردانده، در گفتوگو با خبرنگاران از لحظات سخت وسوسه و تصمیم نهاییاش میگوید:

راننده تاکسی خرمآبادی کیف میلیاردی را به صاحبش بازگرداند
“دروغ چرا، وسوسه شدم! پیشنهادهای وسوسهانگیز زیادی به ذهنم آمد که هر آدمی را دچار تردید میکند. اما پسر کوچکم گفت: پدر، این پول برای ما حرام است. بیا با حاجآقای مسجد محله مشورت کنیم.”
مصطفی گلمرادی که از سال ۱۳۹۱ با تاکسی فرسودهاش روزانه در گرمای تابستان و سرمای زمستان برای تأمین لقمه حلال خانوادهاش تلاش میکند، اعتراف میکند که این حجم از پول میتوانست بسیاری از مشکلات مالیاش را حل کند. اما او با تأکید بر ارزشهای اخلاقی میگوید: “مال حرام به چه قیمتی؟ فردا چطور میخواهم در پیشگاه خدا سر بلند کنم؟ مگر ما اهل خرمآباد، شهر شهیدپرور نیستیم؟”
ماجرای پیدا کردن کیف گمشده
گلمرادی شرح ماجرا را اینگونه تعریف میکند: “حوالی ساعت ۷ عصر پنجشنبه، ۲۵ اردیبهشت، به همراه پسرم به سمت دورود رفته بودم تا پسر دیگرم را از حوزه علمیه برگردانم. بعد از پلیسراه رازان، ساک بچهگانهای کنار خیابان دیدیم. اول فکر کردیم برای باشگاه پسرم مناسب است، اما وقتی زیپ آن را باز کردیم، با لباسهای زنانه و کودکانه، مقدار زیادی طلا و پول نقد روبهرو شدیم. یک کارت نوزاد تازه متولدشده هم کنار لباسها بود.”
آنها پس از بازگشت به خانه و بررسی دقیقتر، متوجه کارت بهداشت متعلق به بیمارستان کیانآباد اهواز شدند. با پیگیریهای بعدی و کمک ثبتاحوال، صاحب ساک شناسایی شد: خانمی به نام سلامی که بهتازگی زایمان کرده بود. ارزش طلا و پولهای داخل ساک حدود ۱۵ میلیارد ریال برآورد شد.
پیشنهادهای وسوسهانگیز و یک تصمیم شرافتمندانه
گلمرادی با بیان اینکه صاحب ساک اصرار داشت به او مژدگانی بدهد، میگوید: “حتی یک ریال قبول نکردم. بعضیها پیشنهاد خرید زمین یا ماشین جدید دادند، اما من فقط به این فکر میکردم که چطور الگوی درستی برای بچههایم باشم.”
پسر کوچک او بارها در طول این ماجرا به پدرش یادآوری میکرد: “بابا، این پول مال ما نیست!” و همین جمله ساده، تبدیل به چراغ راه گلمرادی شد.
انتظار از مسئولان؟ “هیچ!”
وقتی از او میپرسیم آیا از مسئولان انتظار تقدیر دارد، با قاطعیت پاسخ میدهد: “من این کار را برای رضای خدا انجام دادم. فقط نمیخواستم در چشم بچههایم شرمنده باشم. انتظار هیچچیز ندارم.”
اما آیا جامعه و مسئولان میتوانند به سادگی از کنار چنین ایثاری بگذرند؟ داستان گلمرادی نهتنها یک درس اخلاقی، بلکه آینهای است برای همه ما تا بار دیگر ارزشهای فراموششده را مرور کنیم.
منبع:+
| مطالب پیشنهادی از سراسر وب | 

 
 